لعنت بر اين فاطمه و حسين و علي و ...

v o a تصوير زن سالخورده اي را جلوي زندان اويـن نشان ميدهد - به گمانم فرزندش زنداني زندان است - که رو در رويش افسري ايستاده و جملاتي به او مي گويد که گنگ است و به گوش نمي آيد جز جمله آخر که مي گويد:
"... و الّا داد ميزنم، يا زيييييييينب "
در حالي که زينبش را بد جوري درکلام مي کِشد؛
و من اين صحنه را بارها و بارها ديده ام و هر بار به حماقتش خنديده ام.
هر بار هم با بي رحمي تمام احمق خطابش کرده ام.
زن احمق، عمري با همين زينت، فاطمه، علي، حسين، محمد، ... فريبت داده اند؛ حق و حقوق انساني ت را زير پا گذاشته اند؛ سهم ت از بيکران سرمايه هاي نفت و گاز و کوفت و ذهرمار کشور را دزديده اند و گفتد پولش را براي پسر زيبت و فاطمه پس انداز کرده ايم؛ انديشه ت را نابود کرده اند طوري که حريصانه پوشيدن يک کف سياه را حتي در روزهاي بينهايت گرم تابستاني ميخواهي؛ .... حالا هم فرزندت را مي کُشند يا زنداني مي کنند و تو هنوز با اسامي سرگرمي.

حقيقتاً تو و مانند تو ترحم انگيزيد؛ و من حتي برايتان دل هم نمي سوازنم.


هیچ نظری موجود نیست: