اینجا ایران است. وطن. و کسی که سه ده در وطن زیسته است،می گوید : وطن، یعنی محدودیت.


وبلاگ عزیزم به دست عناصر مفلوک و عوامل مادر ... فـ یـ لـ تر شد.
اگه خارج ایرانی که مشکل نداری ولی خب من تو ایرانم و نمی تونم وبلاگم رو منتشر کنم.
آین آدرس وبلاگ جدیده.

http://www.slutboy2.blogspot.com/


اضافه شده به تاریخ 20.11.2011:
اين وبلاگ رو ترک کرده بودم چون تو ايران فيلتر شده بود و نسخه دوم رو راه انداختم بودم و مي نوشتم.
چند وقت پيش، بعد از وقايع سال 88 و جنبش سبز، بلاگر و وردپرس رو تو ايران به طور کل فيلتر کردن؛ فرقي نميکنه با چه اسم و محتوايي تو اين دو، بلاگ منتشر کني؛ تو ايران فيلتر و غيرقابل دسترسه.
حالا ديگه دليلي براي بودن نسخه دوم وجود نداره، براي همين نسخه دوم بلاگ (slutboy2.blogspot) رو منحل کردم و دوباره به اينجا برگشتم.
تو این مدت، کمتر پست منتشر کردم ولی تا دلت بخواد پیش نویس دارم، چه تو اون وبلاگ و چه تو این وبلاگ. یه چند تاشون رو منتشر میکنم و بقیه رو هم سر فرصت، شاید!
از امروز دوباره و فکر کنم! براي هميشه! همينجا مي نويسم.
اين تنها نسخه و نسخه اورجينال وبلاگ پسر هرزه ست.


در نکوهش تاییدی کردن کامنت باکس

قبل از هر چیزی باید قبول کرد "کامنت باکس"، جایگاهی ست که به خواننده اختصاص دارد.
وبلاگ متعلق به نویسنده ی وبلاگ است. نویسنده وبلاگ مالک آن است، صاحب آن. صاحب هر جزء اش و ماک بر حق سرتاسرش، به جز کامنت باکس. اینجا نه صاحب وبلاگ بلکه خواننده، مالک حقیقی ست.
سفارتخانه ای که در خاک کشوری قرار دارد.
این را نمی توانی انکار کنی.
وقتی زیر هر پست می نویسی "نظر بدهید" خود به خود چنین چیزی را می پذیری و آگاهانه یا ناآگاهانه، این مالکیت را قبول می کنی.
وقتی می نویسی "نظر بدهید"، روی سخن با خواننده ست.
نکته همین جاست.
خواننده!
خواننده می تواند هر کسی باشد و چون هر کسی می تواند باشد، پس هر نظر و عقیده ای می تواند داشته باشد. وقتی می گویی "نظر بدهید" یعنی از او می خواهی رای، عقیده، نظرش را در مورد پستت بگوید.
خودت خواسته ای.
می توانی فرم نظر خواهی را ببندی و با زبان بی زبانی به همگان اعلام کنی که تمایلی به شنیدن افکار دیگران در مورد پستت را نداری که کاملاً قابل قبول است. اما وقتی "نظر خواهی" را قرار می دهی یعنی نمی توانی تعیین کنی چه کس نظر بدهد و چه کسی ندهد. این حق را نداری که تعیین کنی خواننده چه نظری می تواند داشته باشد و چه نظری نمی تواند داشته باشد.
چه چیزی این حق را از تو، نویسنده وبلاگ، سلب می کند؟
"آزادی"
هر انسانی در اندیشه و عقیده آزاد است.
مگر اینکه بخواهی درستی این حرف را منکر شوی! منکر می شوی؟
هر انسانی در عمل تا جاییکه عملش، حقی از دیگری ضایع نکند، آزاد است.
مگر بخواهی درستی این حرف را هم منکر شوی! منکر می شوی؟
یک انسان به ذات از چنین حقوقی برخودار است و وقتی تو نظرش را میخواهی، وقتی فرم نظر خواهی را برای انسانی که خواننده وبلاگت است قرار می دهی، تو این را به خودی خود قبول می کنی که خواننده حق دارد هر نظری داشته باشد.
درک این نکته و باور به آن، سخت است.
باور کنید سخت است!
اگر بگویی، شاید خیلی ها سرشان را به نشانه تایید تکان بخورد ولی وقتی پای عمل به میان می آید، آن وقت است که می بینی تا چه اندازه برای ذهن ایرانی؛
سخت است آزادی را درک کند.
سخت است خود را به قبول آزادی انسان، معتقد کند.
تاییدی کردن کامنت باکس،
یعنی اول ببینم چه گفته ای، اگر از نظر من بد! نبود، تایید می کنم تا نمایش داده شود.
بی برو برگرد همین است.
این قصاص قبل از جنایت است.
به فلسفه چنین رفتاری فکر کنیم و قیاس کنیم با رفتار حکومت ایران در مورد مثلا مقوله اینترنت.
در مورد سرعت و پهنای باند؛
چون از نظر ما اکثر کاربران ایرانی عمده مصرف اینترنتشان، چت و وبگردی ست، پس همین سرعت دایال آپ کافی است.
پس حق اینترنت پهن باند را از تو می گیرند.
یا در مورد فیـلـ تر یـنگ؛
چون من حکومت ایران، اینطور تشخیص داده ام که فلان سایت و وبلاگ مطالب نادرستی دارد، پس فیـ لـتر ش می کنم.
؟؟؟!!
اما در توجیه این کار دلایلی آورده می شود نظیر اینکه: «چون کسانی به من فحش می دهند.»
باز هم می گویم،
درک مفهوم آزادی سخت است.
آری، فحش و حتی افترا، از نظر اخلاقی مردود است، اما، یک نظر است.
خواننده پست در مورد پستت این نظر را داشته که فحشی نثارت کند و شاید با یک فحش بخواهد منظورش را به تو بگوید.
اگر با شخصی دیوانه و مریض طرف باشی، با توهین از طرف دیگران تکرار شد هم راه حل هر چه باشد، تاییدی کردن نیست.
اهمیت ندادن راه حل خوب و تست شده ای ست.
دلایلی چون ناسزا و توهین و ... به شخص ثالث، قابل قبول است.
اما صورت مساله عوض نمی شود.
به شرط تایید کردن، توهین به مابقی خواننده ها، ضایع کردن حق باقی خواننده ها، برای توهین نشدن به شخص ثالث درست و منطقی به نظر نمی رسد.
حذف کامنت خاطی و پی نوشت بابت علت حذف، درست تر نیست؟!
دلیل می آورند که: «برای دور ماندن از کامنت های تبلیغاتی.»
خب کامنت تبلیغاتی آمد، حذفش کن. به همین راحتی.
اینکه چند نفر فرصت طلب، اینکه چند نفر شیوه ای اشتباه را انتخاب کرده اند، پس کامنت باکس را به شرط تایید می کنم برای تنبیه کردن این چند نفر. برای راحت شدن ِ تمام و کمال خودم.
این سوزاندن خشک و تر با هم است.
این یعنی نویسنده وبلاگ تا این حد بی منطق یا بی ملاحظه است که برای راحتی کار خودش، حاضر است به راحتی پشت کند به حقوق ذاتی مابقی خوانندگانش.
خود را به مفهوم آزادی معتقد کردن، سخت است.!!
به شرط تایید کردن نظر خواهی، نقض آزادی ست. تف کردن به حقوق ذاتی انسانی ست.
نمونه کوچیی ست از یک استبداد.
مثالی ست از کفتار صفتی ما آدم ها که چون مورد تجاوز و ظلم قرار بگیریم ندای حق طلبی و ستایش از آزادی بلند می کنیم ولی به مجرد اینکه اندک قدرتی به دستان خودمان رسید که با آن بتوانیم دیگران را نادیده بگیریم، آزادی و حقوق دیگری را کیـر هم به حساب نمی آوریم.
شاید اگر به این موضوع بیشتر فکر کنیم و موارد مشابه را در زندگی فردی و اجتماعی خودمان جستجو کنیم، بتوانیم جوابی پیدا کنیم برای اینکه چرا حکومت ِ ولایـت مطـلقه فقـیه بر من و تو حکمرانی می کند و شخصی چون احمدی نژاد رییس حکومت است.


طنز جواب می دهد

دقت تو جامعه و زندگی ایرانی همیشه،
لااقل از وقتی شخص بنده چشم به جهان باز کرده وُ قسمت کوچکی رو به عینه دیده و بقیه رو خوانده یا شنیده،
انگشت به دهن می مونی.
اگر تو حال و احوال این روزهای جامعه ایرانی دقیق بشی، نکته ای رو کشف می کنی که جالبه و یه جورایی عجیب.
"طنز".
ذائقه ایرانی این روزها بدجوری با طنز سازگاره. این سازگاری تقریباً تو هر نقطه ی از کالبد متعفن زندگی این مردم قابل رویته و روی هر جنبه ی زندگی یه فرد ایرانی که بخوای کار کنی، طنز، راه خوبیه. با اطمینان می تونی ادعا کنی که این روزها تو هر موضوع و زمینه ای، طنز جواب می ده.
خوب که نگاه میکنی، می بینی.
از طنز های نود شبی ِ پر مخاطب ِ چندین سال پیش گرفته تا سینما که "اخراجی ها 2 " پنج میلیارد تومن می فروشه و خیلی وقته فیلم های سر پرده سینما ها طنزه وُ در ژانر کامدی.
یا موسیقی.
خیلی از جوانانی که در ایران کار موزیک می کنن، کارشون یا هیپ هاپه یا پاپ ولی باز رنگ و بوی شیش و هشت رو داره.
چنین چیزی مسلماً مطلق و صد در صد نیست اما بین این همه، چرا ساسی مانکن، با اون موسیقی مسخره ش، تا این اندازه مورد توجهه؟ یا آهنگ هایی که گل میکنن «سوسن خانوم» - بروبکس، «وای که چه حالیه» - امیر تتلو و «نیناش ناش» - ساسی مانکنه؟
حتی تو جامعه مجازی ایران و همین وبلاگ نویسی.
با بودن حد اعلایی از وبلاگ های فارسی زبون، با موضوعات، جهت گیری ها، شیوه ها و شکل هایی به غایت گوناگون، وبلاگی مثل "یادداشت های یک دختر ترشیده" برترین وبلاگ از نظر خوانندگان وب فارسی می شه.
وبلاگی که از شروع کار با عنوانی که داره تا قالب نوشتاری و زبون سخن گفتنش با مخاطب، از طنزه.
اگر "طنز" با انتقاد همراه بشه،
- گرچه، به نظر خودم، طنز تو تعریف خودش به ذات با انتقاد همراهه -
میشه طنز انتقادی که تو این برهه زمانی، وحشتناک قابلیت ِ قبول عمومی داره.
فکر می کنم برنامه تلویزیونی پارازیت و طیف بالای بینندهاش اونم تو مدت زمان کوتاه پخش این برنامه گواه خوبی باشه.
تکرار می کنم:
این روزها در هر موضوع و زمینه ای، طنز جواب می ده.


موسیقی و دیگر هیچ

اگر روزي مي رسيد که مي مردم درحاليکه به اين پنج موزيک گوش نداده بودم، قطعا براي خودم متاسف مي شدم.
خوشحالم که فرصت شنيدن شون رو دارم. الان؛ وقتي که زنده ام.