هیچ

دهانت را می دوزند،
نمی گذارند حرف بزنی،
می گویند:
«خفه شو».
پاهایت را می بندد،
می گویند:
«برو».
نمی توانی،
میخواهی،
سعی میکنی،
قدم از قدم بر می داری،
اما تکان نمی خوری؛
آن وقت است که به سخره می گیرند تو را،
انگ می زنند،
می گویند:
«تو تنبلی و بی خاصیت».
چشم هایت را می بندد،
رهایت می کنند به حال خود،
به زمین می خوری.
می خندند.
بهشان می خوری،
می زنند و فریاد می کشند؛
«مگر کوری؟»
و این رسم آدم هاست،
که هر چه دیگران کوچکتر باشند، پس تو بزرگ تری!
این قاعده ی خانه ای ست خالی،
پر از مهری پوچ،
به تو مامن می دهد اما امان نه،
به سقف می دهد و سَر می خواهد،
این اثر از آثار دنیای ست که خدایش،
اجابت رحمت را در ازای شکر می دهد.



وبلاگ خوانی با اعمال شاقه !!!


http://odiseh.persianblog.ir
کلاً وقتی تو ایران زندگی کنی، چیزای عجیب و غریب زیاد می بینی؛ اونقدر که بعد از مدتی دیگه هر چیزی باعث تعجبت نمیشه.
البته اگه یه خورده فکر کنی، همیشه، می بینی اونقدر هام عجیب نیست وُ جز این نباید انتظار داشت.