نفرینی به نام زنده ماندن

همه فکر می کنن که مائده بدشانس بود و زنده نموند،
و من خوش شانس که از جون سالم بدربردم.
اشتباه می کنن.
خودمم یه مدت کوتاهی همینطور فکر می کردم.
همون موقع هم می دونستم که اینطور نیست، فکر اشتباهیه.
مائده خیلی خوش شانس بود که تو جوونی مرد.
بدشانس من بودم که زنده موندم.
زنده موندنم و به سرنوشت مائده دچار نشدنم بدترین بدشنانسی زندگی من بود.



رفع مشکل نشان داده نشدن زیرنویس در "KM PLAYER"

مشکل:
وقتی با نرم افزار " KM Player" مشغول دیدن ویدو با زیرنویس هستی، زیرنویس نشون داده نمیشه.
در صورتی که همه تنظیمات درست و سرجاش فیکسه؛ زیرنوست مشکلی نداره، یونیکد داره، فونت فارسی نصبه، زیرنویس از نظر موقعیت روی نمایشگر درسته، حتی گزینه show/hide subtitle هم تیک خورده و در حالته نمایشه، حتی زیرنویس توی subtitle explorer هم لود شده و قابل مشاهده ست، اما بازم زیرنویس روی ویدیو نشون داده نمیشه.

رفع مشکل:
اول فعال کردن Enhanced Video Renderer از مسیر
" Video (Advanced)>Video Renderer>Enhanced Video Renderer"
دوم انتخاب حالت نمایش زیرنویس در حالت Overlay از مسیر
" Subtitle>Draw to Overlay Surface"


خر خودتی!

زین پس
بجای واژه نابجا، ناپسند، غریب، بیگانه، مجهول، منحوس، مذموم، پتیاره، بی بنیه و بی پایه ی
"جام زهر"
بفرماید
"نرمش قهرمانانه."

پ. بابا تو دیگه کی هستی؟!
میخوای وقتی مردی خیالت راحت باشه که مثل اون بنده خدا [شیطان شاید] با یه کلمه کل زندگی و آخر و عاقبتت رو به سخره نمی گیرن. از الان به فکرشی.
بابا تو دیگه کی هستی!
باشه بابا...باشه...تو خوبی...
خمینی بود که جام زهر رو خورد؛ تو فقط، در کمال درایت و موقعیت شناسی، نرمش قهرمانانه به خرج دادی.



چرا زنان ایران ساپورت می پوشند؟

برنامه افق تلویزیون صدای امریکا. 18 شهریور 1392 خورشید هجری.
سوال برنامه این است:
«چرا زنان ایران ساپورت می پوشند؟»
مهمان های برنامه ها سه زن محقق ایرانی.
مجری برنامه از آنها سوال می کند و جواب هایشان یکی از یکی محیر العقول تر! در نهایت هم هیچ کدام جوابی برای این سوال ندارند.
مضحک ترین جواب به این سوال جمله ای بود با این مضمون: «ساپورت دهن کجی و مخالفت زنان ایرانی ت به چادر.»
کم مانده بزنم زیر خنده و نقش زمین شوم.
تو گویی همگی و شاید اکثریت زنان ایران در یک حرکت اجتماعی کاملا هماهنگ و بر پایه خرد جمعی به یک تصمیم مشترک به یک راه حل مشترک رسیده اند و در اقدامی که قدرت جامعه مدنی در ایران و خصوصا جنبش های اجتماعی و مردمی در ایران را نشان می دهد، ساپورت پوشیدن را به اجرا در آورده اند.
اصولا از نظر من به همین دلایل وضعیت این ممکلت تا این حد بغرنج است.
این نظر به اصلاح صاحب نظران و محققان ماست.
!
ساپورت اصلا سیاسی نیست.
صحیح تر بگویم؛ ساپورت اصلا اصلا اصلا سیاسی نیست. کوچکترین ربطی به سیاست ندارد.
ساپورت در ظاهر امر در سرای سکس و سکسیسم است.
زن ایران امروز ساپورت می پوشد به خاطر نمایش جنبه های زنانگی خویش. رابطه سکسی که با پوشیدن ساپورت بدن نما با دیگران ایجاد می کند. مرد ها را به خود جلب کرده و زن های دیگر را نیز به قضاوت و حسادت! وابدارد.
منتهی، این تنها ظاهر امر است.
باطن ماجرا، علت واقعی، دلیل ریشه ای اینکه پوشش زنان امروز ایران ساپورت شده است چیست؟
چه شده که شده از چادر تا ساپورت؟
برای پیدا کردن جواب باید دقیق شویم، ریزبین باشیم، نه با عینک که با ذره بین.
ساپورت را همه می پوشند. از دختران نوجوان و جوان گرفته تا زنان میان سال و حتی چهل و چند ساله. ساپورت را زنان شوهردار هم می پوشند. ساپورت را دختر ساده دبستانی! که چنان سواد و تحصیلاتی ندارد هم می پوشد و کارمند یک اداره در ساعات غیر کاری هم می پوشد.
تنها کسانی چون مذهبیون و چادری ها، ساپورت نمی پوشند.
!
ساپورت حاصل یک درگیری ست.
حاصل جنگ میان خواست حکومتی اسلام و اجباری به نام حجاب با کشش گریز ناپذیر جامعه ایرانی به مدرنیت و پذیرش عریانی در آن.
سیاست سکس جمهوری ولایت فقیه که زن را محدود، پوشیده و سربسته با نام حجاب آنهم با یک شکل خاص به نام چادر و نه غیر آن می خواهد در یک طرف قرار دارد و در طرف دیگر نه آنچه که به نظر می آید مساله زن و زنان بلکه در این سو جامعه ایرانی قرارد دارد که با تام گنده گویی ها و خودفریبی هایش نسبت به گذشته و سنت ها و نیاکان و دین و ایمان و ... تمایل به زندگی مدرن و مدرنیته در آن موج می زند. زندگی که در آن اختیار بر پوشش از حقوق اولیه است و حتی عریانی که گرچه مذموم است ولی آنقدر بی اهمیت که به خاطر انجام دادنش کسی کاری به کارت ندارند.
ساپورت محصول این کشاکش است.
راه فرار خوبی ست که زن ایرانی به آن پناه برده تا هم اینکه مجبوری حجاب کنی را رعایت کند و هم به خواست های درونی خود، اینکه راحت بپوشی و نیز جنبه های زنانگی ات را با اشتیاق به نمایش بگذارد دست یابد.
ساپورت این است.
نتیجه رابطه نامشروع حجاب اجباری جمهوری اسلامی با اختیار و آزادی تام پوشش در مدرنتیه.
فرزند حرامزاده سکس کثیف بدون کاندوم چادر ولایت فقیه و بیکینی پوشی مدرنیته، دو جنسه ای ست به نام ساپورت.



انتخابات 92

روز 29 خرداد 1392 خورشیدی هجری،
انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شده و رییس جمهور بعد "احمدی نژاد" این کشور انتخاب شده.
"حسن روحانی".
شخصی که داعیه اعتدال گرایی دارد و شعار داده که با "کلید تدبیر" همه مشکلات حل ناشدنی را حل خواهد کرد.
در کوچه و پس کوچه خروشی به پاست و مردمان عامه در بزم و شادمانی.
امیدوارند.
جالب تر در میان رسانه های خارج و تحلیل تحلیل گران است. همگی حیرت زده اما شادمان؛ پیاپی نیز به هم تبریک می گویند و این واقعه را پیروزی می دانند.
امیدوارند.
[...پوزخند...]



یاد باد آن روزگاران، یاد باد

یاد بادا، یاد.
یاد بادا آن روزگاران که آدمی رخت بر می بست با درد های بی درمان. دردی که نه نوشدارویی برایش بود نه مرهمی. چهره در نقاب خاک سرد می کشید با دشنه ی نامردی از پشت یا جراحت سهمگینی در سر در یک تصادف رانندگی.
و دلمان تنگ می شود.
دلمان تنگ می شود برای زمانی که مهمترین عامل مرگ آدم ها، این زخم ها بود و بیماری ها، از سرطان گرفته تا حتی مرض وحشت آوری چون ایدز .
می مردی و همگان می گفتند: "خدایش بیامرزد، از سرطان مرد." و به هنگام گفتش در دلشان برای تو یک ارج و منزلتی قائل می شدند، چرا که از بیماری بی علاجی چون سرطان مرده ای. سر بر بالین مرگ گذاشته ای، سر تسلیم فرود آورده ای، در برابر چیزی چون سرطان.
و قربانش بروم سکته.
وای که چقدر این سکته ملوس و مانوس بود.
می مردی، جان از دست می دادی با یک نارسایی تر و تمیز در دهلیز یا شریان قلبت. آنهم غالباً بعد یک عمر زندگی در دوران کهولت و بازنشتگی.
شیک، باوقار، عزتمند.
از آن روزها، روزها گذشته.
امروز در ایران ایام احمدی نژاد، مردم می میرند با دارو.
با داروهای تاریخ مصرف گذشته، مانده، فاسد، غیراستاندارد؛ و در کمال شگفتی بعضاً اصلاً دارو نیستد که فاسد باشد یا سالم.
با پنی سلین چینی که گچ بنایی ست.
با شیر خشک هندی که خدا می داند درون این یکی چیست. لابد سیمان سفید!
با داروی ام اس ایرانی!! ارواح عمه تولید کنندهای داروی ایرانی.



این قاطر چموش چرا چنین می کند؟

خب هفته ها و ماه های آخر این جناب پرزیدنت بدجوری مشغول غوغاسالاریه.
سوال روز اینه که قدم بعدی، اقدام غوغاسالارانه بعدی جناب چیه؟ لاریجانی رو که زد زمین، نفر بعد کیه؟ تو حرکت و موومنت آتی میخواد کجا رو نشونه بگیره؟
سوالی که همه دارن از خودشون می پرسن. اما به نظرم یه سوال مهمتر از این هم وجود داره.
"چرا، چرا احمدی نژاد داره این کارا رو میکنه؟"
پرده دری می کنه؛ پر رو پر رو میگه اجازه بدین مردم حرفشون رو بزنن و هیچکی صاحب و سرور مردم نیست [اشاره به خامنه ای]؛ با لاریجانی ها در می افته و جنجالی به اون بزرگی تو مجلس به پا میکنه؛ صاف برمی گرده میگه سپاه نباید تو اقتصاد دخالت کنه، با سپاه که خود این سپاه به اینجا رسوندش داره علناً درگیر میشه؛ چرا؟
بعضی صاحب نظرا میگن به خاطر حفظ قدرت و موندن تو قدرته. خیال پردازه، توهم زده ست، تو سرشه افتاده که با پروژه پوتین مدودف سال های سال تو قدرت باشه.
اینطور فکر نمی کنم.
اصلا اینطور نیست.
به نظرم هدف احمدی نژاد از این کارا اثبات خطرناک بودن خودشه. به همه بفهمونه که تا چه حد میتونه غیر قابل پیش بینی، خطرناک و مخرب باشه. یه مار سمی و مرگ آور که به صلاح خود آدمه که حتی خیال نزدیک شدن بهش رو هم از سرش بیرون کنه.
همون دیوونه و شیرین عقلی که وقتی شما با خونواده رفتین تو یه پارک نشستین، یه سفره ای انداختین، غذا و صحبت و دارین از طبیعت لذت می برین یهو با یه چماق میاد سر سفره و یه کم غذا و شیرینی بر می داره، وقتی شما بهش میگین چی کار درای میکنی، چقاقش رو بالا میاره و با یه نگاه غضب آلود به شما و خونواده ت و با یه صدای بلند میگه: «چیه مگه... دلم شیرینی میخواد...شیرینی بهم نمی دی؟» شما هم میزاری هر چقدر میخواد برداره تا بلکه هر چه زودتر شرش رو کم کنه. چرا؟ چون میدونی اگه به پر و پاش بپیچی، بهش بگی «نه ور ندار»، خطرناکه، دیوونه ست، یهو چماق رو می کوبونه تو سرت، به خونواده ت آسیب میزنه.
احمدی نژاد هم همین قصد رو داره.
داره به زبون بی زبون بی زبونی میگه همین دیوونه ست.
با ایجاد ترس به افشاگری و ضربه زدن به نظام. با داشتن دوست و همراهی مثل مرتضوی.
خلاصه آماده صدمه زدن به هر کسی، از لاریجانی گرفته تا حتی کسی مثل خامنه ای رو داره.
تو گذشته چه کارایی کرده و داره الان چی کار می کنه؟ اصلا اهمیت نداره، کاری به کارش نداشته باش که دردسر داره. چقدر اختلاس کرده، چطور پولو بالا کشیده، چقدر هدر داده، چرا خراب کرده، اینجا و اونجا به این و اون ضربه زده، امروز نوعی که رییس جمهور نیست هم داره فلان جا فلان کار رو میکنه؛ به درک، ولش کن، دست نزن بهش که جیزه.
به نظرم دلیل جنجال سازی های این روز های احمدی نژاد تضمین آرامش روزهای آتی زندگی خودشه.



دزدی سر گردنه ای به نام ایرانسل یا وقتی ما ها می خوابیم آقا دزده بیداره


اس ام اس برام میاد [از طرف ایرانسل] که اگه هزار تومن دیگه شارژ کنی، 25 تا پیامک داخل شبکه رایگان [داخل شبکه ایرانسل] بهت تعلق می گیره.
هزار تومن شارژ می کنم.
سه تا پیامک می دم. شارژ ام رو چک می کنم، می بینم راست میگه شارژ کم نشده و مجانی بوده.
شب می خوابم صبح بیدار میشم، می بینم بالای صد تومن شارژ ام کم شده.
[با اینکه باید تعجب کنم، اما] زیاد تعجب نمی کنم.
یعنی اگه اون سه تا پیامک مجانی نبود از شارژ ام فقط سی تومن کم می شد نه صد تومن.
روزهای بعد اصلا پیامک نمی دم! تماسی هم نمی گیرم!
هر شب که می خوابم و صبح بیدار میشم شارژ ام رو چک می کنم می بینم صد-صد و خوردی از شارژ ام کم شده؛ ظرف یه هفته ام کل هزار تومن شارژمم تموم می شه.
علنا! دزدی در روز روشن!

یعنی واقعا این مملکت یه روزی درست میشه؟
باور کنم؟



سلطنت حرف های پوچ


جلمه! : یه زن اول عاشق می شوند و بعد می بوسه و معاشقه می کنه.
ادامه ی جمله! :
یه مرد اول می بوسه و معاشقه میکنه تا شاید عاشق بشه.

[قبل از هر چیزی بگم کاملا مشخصه که این جوری نیست و این حرفا، حرفای صد من یه غازه آدم های صد من یه غازتره ولی خب می خوام با زبون و ذهن همینجور آدما جلو برم]
فرض کنیم این دو جمله درست و دقیق باشه.
فقط فرض کنیم.
اینجور که معلومه این دو جمله می خواد بگه؛
این نوع عملکرد مرد، پست و بی ارزشه.
و همه مرد ها هم به خاطر این داشتن چنین عملکردی ذاتاً پست و بی ارزش هستن.
هم اینکه نوع عمل زن ها درست و مطابق با حقیقت هستی ئه.
سوالی که پیش میاد اینکه چطور میشه چنین نتایجی گرفت؟
به چه حکمی و به چه استدلالی؟
چون مرد اول می بوسه و می خوابه، نشانه پست و بی ارزش بودنشه!
از کجا معلوم اینکه یه زن اول عاشق میشه و بعد میخوابه و می بوسه، نشانه حماقت زن نباشه؟
اونقدر صبر کنی تا یه روزی عاشق بشی، بعد یه بوس کوچولو بدی!
یه تیکه گوشت بین پاهات رو به هر قیمتی شده نگه داری، تاااااااااا برسه روزی که یه مرد بیاد و عاشقش بشی. بعد یه شب فرت! پاره اش کنه برات.
چرا؟
چون این درسته!!
چون درست، والا مرتبه، با ارزش، اینه که آدم حتما باید اول عاشق بشه، بعد اجازه داره ببوسه و معاشقه کنه.

فکر نمی کنی نیازه بیشتر بهش فکر کنی؟



تفاوت ما و دیگران

در آنجا،
چندی پیش در ماجرای تیراندازی جوانی در امریکا در یک مدرسه؛ یکی از کودکان این مدرسه [در گفتگو با رسانه ای] می گوید: "با شنیدن صدای تیراندازی معلم سریعاً همه ما [کودکان کلاس] را درونی یک کمد [کمد، گنجه، احتمالا چیزی شبیه اینها که یک محفظه کوچک و مخفی می تواند باشد] پنهان کرد، و دیگر جایی برای خودش نماند، بعد به بیرون رفت و مورد اصابت گلوله ی تیرانداز قرار گرفت.
در اینجا،
یک کلاس در یک مدرسه در یک شهر کوچک آتش می گیرد، برای چه بماند، دختربچه های کم سن سال این کلاس همگی به طور جدی می سوزند. بعد حادثه در بیمارستان وزیر محترم! آموزش و پرورش از ایشان دیدن می کند. کمی بعد در گفتگو با رسانه ها جلمه ای با این مضمون اعلام می شود که چون وزیر آموزش و پروش از این کودکان دیدن کرده اند و دست نوازش بر سر ایشان کشیده اند، به حمد و قوه الهی حال این کودکان در اسرع وقت خوب خواهد شد!!
تو گویی وزیر محترم دست اهورایی دارد و نفس مسیحایی که به صرف دیدار او نه تنها همه چیز درست و مرتب می شود بکله کودکان بیمار و وخیم الحال نیز به طور غیبی و ملکوتی شفا خواهند گرفت.
در آنجا،
این بار نه بلاد سراسر کفر مترقی و پیشرفته ای چون امریکا،
در هند دختری در یک اتوبوس مورد تجاوز دسته جمعی چند مرد قرار می گیرد، شهر آشوب می شود. مرد و زن، پیر و جوان، زاهد و کافر، نزاع و اعتراض که این چه وضع است در ممکلت که به زن و دختری در روز روشن خدا در اتوبوس [وسیله حمل و نقل جمعی] تجاوز شد.
هفته ها می گذرد از این واقعه و شهر هند هنوز شلوغ است.
در اینجا،
در اصفهان به گمانم بود، در یک مهمانی خصوصی در یک باغ و ویلا، تنی چند از ارازل به ساختمان یورش برده و مرد های محفل را در اتاقی محبوس کرده و تمام زن ها را با خود برده!! به ایشان تجاوز کرده و بعد برمی گردانند!!! کمی بعد از علنی شدن این حادثه یک مقام بلند پایه پلیس این شهر [پشت بندش بخوانید حافظ جان و مال و ناموس!! مردم] می گوید که مقصر زن های همان مجلس اند!!! چرا؟ چون زن های آن محفل همگی بی حجاب بوده اند و بی حجاب که باشی خب به تو تجاوز می شود. کاملاً عادی و طبیعی ست.
کم مانده است که بگوید، اصلا نوش جان متجاوزان، دلمان خنک شد، تا زن های این ممکلت باشد که بی حجابی نکنند.
این است تفاوت ما با دیگران، از پیشرفته ها گرفته تا عین خودمان عقب افتاده ها.
یک جای کار بدجوری می لنگد و فکر کنم بدانم از کجا.
مردم.
عیب و ایراد از مردم و آدم ها این جامعه ست.