این روزها، من و برادرم


چند وقتیه خیلی به برادرم حال میدم.
شارژ اینترنت رو تماماً خودم پرداخت میکنم؛ چند باره از "امکانات شب" که نوبت منه میگذرم و اجازه میدم اون استفاده کنه؛ میگه فلان وسایلم رو جمع کن، فلان کار رو برام بکن، میکنم براش؛ و ...
کارای بزرگی! نیست، لطف و مرحمت خدایی نیست؛ آره؛ اما من همین کارا ساده رو هم برای هر کسی نمیکنم.
راستش برای خودمم سواله که چرا دارم اینقده بهش حال میدم.
واقعاً چرا؟
فکر کنم جوابشو هم بدونم!
کافیه خواهر کوچیکه بگه برام شارژ ایرانسل بخر، هیچ وقت نمیگه نه، همیشه می خره.
کارای خواهر بزرگه رو انجام میده. از بردن احیاناً لباسش به خشک شویی تا بردن یا آوردنش حتی ساعت دوازده نصفه شب، حتی وقتی که خیلی خسته ست؛ بدون هیچ شکایتی.
به مادر بی چشم و روم پول میده.
آره.
بردارم همیشه هوای همه رو داره.
پس کی هوای اونو داره؟
یکی هم باید هوای اونو داشته باشه.



به بهانه روز جهانی مبارزه با "هموفیبیا"

هِموفیبیا؛
عدم پذیرش، ترس، انزجار، مقابله، با همجنس گرایی.
اینکه نه تنها نتونی همجنس گرایی رو قبول کنی بلکه از اون منزجر باشی .
در عمل نسبت به همجنس گرایی، گفتگو و پرداختن به اون، اشاعه و گسترشش و هر آنچه مربوط به این مقوله می شه، احساس ترس یا نفرت کنی؛ و یا حتی پا رو فراتر از اینها گذاشته و در صدد مقابله و ریشه کن کردنش باشی.
این یعنی "هموفیبیا".
یعنی چنین آدمی باشی.
چنین آدمی هستی؟
اصلاً میدونی "همجنس گرایی"، چیه؟
!



به مناسبت هفته معلم


معلمی، شغل انبیا!!!
معلم ها، این وارثان شغل انبیا؛ مسئول آموزش و پروش کودکان ما؛ مادر و پدر دوم بچه ها؛ ... .
معلم های ما؛
یک مشت نادان. نادان، نادان، نادان.
عقده ای و دارای جنون ریاست.
ترکه به دستان بی چشم و رو.
خران گاو صفت. به واقع یک خر کامل که تمامی سکنات گاو بودن را نیز در خود دارد.
بی خاصیت و به حد اعلا، مفت خور.
عاملانِ نا آگاهِ بیچاره و معلبه دست شده؛ قلاده به گردن و یوغ به پشت بسته شدگان نظام مسموم آموزش و کثیف پرورش.
و خیلی چیزهایی دیگر که ارزش ندارد برای این جماعت وقت صرف کنی و ادامه دهی.