حمله به تاسیسات اتمی ایران. آری یا نه؟


چرا آره؟
چرا بايد با هجوم و تعرض به قصد نابودي، از طرف ديگر کشورها به کشور موافقت کرد؟
چون حکومت ما به جاي اينکه براي ما راه رفاه و آسايش رو فراهم کنه، درد و نيستي رو، به زور، به ما تزريق کرده؟
چون اونقدر از حکمرانان خودمون عصباني هستيم، اونقدر دلمون پُره که با هر طور ضربه خوردن اين حکومت، دلمون خنک ميشه؛ پس بايد به اين زخم خوردن راي آري بديم؟
آره؟
آره به چه قميتي؟
به قيمت کشته شدن مردم؟
آيا اگه به تاسيسات اتمي ايران حمله موشکي بشه، اين مردم نيستن که در وهله اول و آخر! زخمي ميشن، ضربه ميخورن! ؟
آره؟
با چکش بکوبي به فک و چونه، به خاطر درد دندون!؟
من که ميگم، نه؛
اشتباه.
اين راهش نيست.


دوری از من!


خواهر من!
اگه بارها و بارها، تو تابستون ها، دلت خواسته که با شورت و سوتين تو خونه راه بري ولي به خاطر اعضاي خودنواده! نرفتي؛
از حماقتته.
که چي؟
برادر و پدر تو خونه هستن. براي اينکه موجب ناراحتي و آزار اونها نشي، هيچ وقت اجازه چنين کاري به خودت ندادي! و اين یعنی اخلاق؟!
بهتره از این نوع اعمال تو محیط خانواده انجام نشه؛ جالب نیست. به خاطر نگهداري حرمت خانواده!
باشه!
حالا بزار من بگم:
اين جفنگيات رو بزار در کوزه، آبشو بخور!
اولاًدش:
هيچ وقت، با شورت و سوتين تو خونه نچرخيدي، چون تو نميتوني؛ نميتوني اين کار رو بکني؛ از نظر توان رواني، قدرت انجام چنين کاري رو نداري.
تو هم يه دختر ایرانی هستي؛ تو ايران، تو یه دوره خاص، زیر دست نسلی که بهشون میگن "پدر و مادر مون"، تو این جامعه! و در وُ همسایه، تو خونواده اي که من هم توش بودم، به دنيا اومدي و بزرگ شدي.
ذهن ت نميتونه حتي براي يک لحظه انجام چنين عملي رو متصور بشه، چه برسه به اينکه تو اين کار رو انجام بدي.
اين عین ضعف و ناتواني توست نه دلیل شفقت و مهربانیت.
ضعف خودت رو قبول نمي کني، نکن! ايرادي نداره. تو هم مثل خيلي هاي ديگه.
ديگه نه اينکه منو اولاً تقصيرکار کني، بعدش منت بزاري رو سرم که به خاطر تو و خانواده دارم فداکاري ميکنم!
گرماي تابستون رو به جون ميخرم ولي با شورت و کرست براي حفظ حرمت! خانواده، راه نمي رم تو خونه.
برو خدا روزي ت رو جاي ديگه حواله کنه!
دوماًدش:
صحبت از درستی و نادرستی می کنی؟
درست اينه که تو حق داري تو خونه، نیمه لخت باشی؛ تو خونه پدری ت و بین خونواده ت، راحت، زندگی کنی.
خونه مامن و محل آرامش جسم و روح تعريف ميشه و از اعضاي خونواده هم انتظار ميره که دوست دار و حامي باقی اعضا باشن.
در دو راهی شادی و ناراحتی تو، انتخاب حامی و دوستدار تو؛ شادیه، بدون شک.
پس؛
اگه دختر خونواده با شورت کرست راحت تره، برادر و پدرت نه مخالف و مانع بلکه بايد مشوق برای این کار باشن. بايد خودشون پيراهن از تنش بيرون بيارن، تا راحت و شاد تر باشه.
اما نادرست:
من برادر ممکنه با ديدن تن و بدن ت که فقط با شورت و سوتين مذين شده، شهواني و حشري بشم؟
کدوم خری میگه این نادرسته؟! کاملاً طبیعی. طبیعت هم تقریباً دائماً درسته.
من برادر یا پدر با دیدن بدن نمیه لخت تو، دختر خونه، حشری بشم و دلم بخواد باهات سکس کنم؟!
آیا این اشتباهه؟ نه! کسی به اشتباه بودن این سوال جواب مثبت میده، هیچی از انسان بودن نمی دونه.
نادرستی از جایی شروع میشه که بعد پیشنهاد من به تو برای سکس و نپذیرفتن تو، من به این امر مصر باشم. به قول قدمی ها، به تو نظر داشته باشم. به جای کنترل کردن خودم در این موقعیت به خواستم ادامه بدم و موجب آزار ت بشم.
این اشتباهه!
گذشته از این؛
اگر به این مرحله برسه، اين اعوجاج وجود منه. من بايد خودمو درست کنم. من بايد ياد بگيرم که مسائل و روابط رو درست بشناسم.
تو رو نيمه برهنه ديدم، شهواني شدم، باشه! اما تو حاضر با برقراری رابطه جنسی با من نیستی، پس یا خودمو کنترل کنم یا برم پيش دوست دخترم.
چرا بهای اشتباهات درون من رو باید تو با سختی دادن به خودت بپردازی؟
این درسته؟


پ.
البته اينها رو امروز بهت نگفتم.
هر احمقی اگه یه کم عاقل باشه، درک میکنه که گفتنش احمقانه ست.
بعلاوه،
خيلي وقت پيش به اين نتيجه رسيدم که با تو حرف نزنم.
نه به دنیات وارد بشم و نه تو رو به دنيای خودم راه بدم تا دنيا جاي بهتري واسه زندگي جفتمون بشه.
امروز اين مساله يادم رفت و همين باعث اون مختصر بحث شد.