" بنده اصلاح طلبي هستم که اصول و ارزش هايش را دارد".
من دو سوال دارم؛
اصلاح طلب؛
در نظام و سيستمي که از بدو تولد دچار مشکل است، مشکل؟!، در سيستمي که از لحظه تولد دچار بحران است، شما چه چيزي را ميخواهيد اصلاح کنيد؟ در سيستمي که بعد از سي سال حتي در تعريف واژه اطلاح طلبي هم دچار بحران شده، شما چه چيزي را ميخواهيد اطلاح کنيد؟
در نظامي که مهم نيست با رييس ادارهاي طرف باشي، با استاد دانشگاه يا دربون يا رفتگر، هر که ساز خودش را ميزند، براي خودش شاهي است مقتدر و زورگو که نه احساس مسوليت به چيزي دارد و نه به کسي پاسخگو ست، شما چه طور ميخواهيد اطلاح کنيد؟
اصول و ارزشهایم را دارم؛
اگر اصول و ارزش هاي شما با اصول و ارزش هاي من نوعي متفاوت باشد چه؟ اگر اصول و ارزش هاي ميرحسين موسويِ رييس جمهور شده با اصول و ارزش هاي من نوعي در تضاد باشي چه؟ اگر اين من نوعي، اکثريت قريب به اتفاق جواناني باشند که از هر چه اصول و قواعد است خسته شده اند چه؟
آيا ميتوان تا اين اندازه خوشبين بود که بپنداريم ميرحسين موسوي اصولي ارزشي بگويد " عيسي به دين خود، موسي به دين خود"، یا تا این اندازه خیال باف که "درود بر روح آزاده انسان و زنده باد آزادی عقیده و بیان"؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر