به مناسبت 15 دی ماه، زادروز فروغ فرخزاد.

کس به فکر گل ها نيست، کسي به فکر ماهي ها نيست
کسي نمي خواهد باور کند که باغچه انگار داردمي‌ميرد
که قلب باغچه در زير آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهي ميشود
و حتي باغچه انگار چيز مجردي ست که در انزواي باغچه پوسيده ست....

فروغ به من ياد داد که زيبا ببينم،
که چطور از ماوراي هر جمسي، ابعاد ناشناخته ي لايه‌لايه ي هنرش رو تشخيص بدم،
که جرياني وجود داره به اسم لمس کردن.
فروغ بود که به من گفت، دخترونه ببين؛
تو جامعه اي که همه چيزش منو از ماهيتي به نام زن دور مي کرد،
فروغ منو به دنياي يک زن راه داد،
و برام شعر خوند،
تا من مثل یک دیوانه عاشق شعر بشم.
آه...


۱ نظر:

Melancholy گفت...

در چنین روزی بود که من با اعجاز قلمت آشنا شدم
همان شبی که یک اسم من را جذب کرد
" نوشته های پسر هرزه "

پاینده باشی دوست گرامی ام