در باب یک عمل

استـشها، خود ‌ار‌ضـ‌ايي، جـ‌لـق زدن، .....
عجيبه و جالب و مارموز.
يه آن به سراغت مياد، ديونه ت ميکنه، انجامش ميدي و در آخر هم عذاب وجدان هميشگي بعد اين کار مياد سراغت.
که چي؟
اشتباه کردي،
گناه کردي،
بين خدا و شيطان، دومي رو انتخاب کردي.
وقتي بچه اي، اين حلقه تکرار و تکرار ميشه؛ اما نه براي هميشه. بالاخره روزي بزرگ ميشي و فکر ميکني وقتشه اين سوال رو از خودت بپرسي.
يعني واقعا اين کار اشتباهه؟؟
يعني من گناه کردم؟
خدا به خاطر اين کار تنبيه ام ميکنه؟
از نظر تعاليم ديني، خودارضـ‌ايي يک گناه کبيره ست، يعني عملي که بين اعمال بد در رديف بدترين هاست و من انجام دهنده اين کار يه گناهکار واقعي ام؛ و چون اين کار رو بارها و بارها انجام دادم، به راحتي جزوه دسته "يسار" يا سيه روزان روزگار در آخرت، طبقه بندي ميشم و پايانم به احتمال زياد جهنمه.
نوع تفکر ديگري هم وجود داره که در مقابل اين بينش و با کنار گذاشتن نگرش ديني و خدامحوري هيچ ايرادي به فرد وارد نميکنه؛ حتي در مواري براي مثال اگر اين کار باعث آرامش فرد بشه، شخص به اين کار تشويق ميشه.
هيچ کدوم از دو رو قبول ندارم.
حقيقتاً به اين موضوع معتقدم که،
" بد و خوب مطلق وجود نداره و اين شرايطه که بدي و خوبي رو تعيين ميکنه."
اينکه اين کار بده و به خاطر انجام کار بد از خدا جدا ميشم، طرز تفکر قرون وسطا ست؛ اين طور فکر کردن متعلق به آدم هايي ست که فکر کردن رو بلد نيستن،
به حال خدا چه فرقي ميکنه که من اين کار رو بکنم يا نکنم.
واقعا چه فرقي ميکنه؟!
بده يا خوبه، کسي نميدونه.
اما،
درست چند دقيقه قبل از انجام اين کار؛
فرض کنيم و فقط فرض کنيم، که اين کار اشتباه ست و خدا دوست نداره من اين کار رو انجام بدم؛ منتهي وقتي به لذتي که بهم ميده فکر ميکنم، وقتي اون حس و حالي که در اثر اين کار تو من ايجاد ميشه رو تجسم ميکنم، ميخوام، ميخوام که اين کار رو بکنم؛ دوباره تجره اش کنم و حالا همه چيز رو فراموش کنم و تنها چيزي که اهميت داشته باشه،دوباره انجام دادنش باشه و در نهايت، دوباره اين کار رو انجام بدم.
اگر بدي وجود داشته باشه، بدون شک اين بده؛
اينکه من نوعي نتونستم خودمو کنترل کنم،
اينکه تا اين اندازه ضعيف ام.
اين چيزيه که خدا رو آزار ميده؛
نه چون من به حرفش گوش ندادم و نه چون بين شيطان و خودش، اولي رو انتخاب کردم، نه،
چون روح من، يعني بنده اش، بچه اش، تا اين حد ناتوانه.
چون نميخواد قطعه روحي که از وجود خودش به فرزندش بخشيده، تکه روحي که مملو از قدرت قادر مطلق بوده رو در چنين سطحي از عجز ببينه.
اگه من بتونم خودم رو کنترل کنم، درونم در مقابل خواستن لذت بيرون اومدن چند قطره، حقير نباشه،
اون زمان اگر اين کار رو انجام بدم، خدا رو ناراحت نکردم و يه انسان بد هم نيستم.

پ. هر وقت حقير خودارضـ‌ايي نبودي، هر اندازه دلت خواست، خودارضـ‌ايي کن و از هم آغوشي با خودت لذت ببر.
اگر هم کسي بخاطرش مواخذه ت کرد، فقط تو دلت بهش بگو:
" کيـرم تو دهنت"

۱ نظر:

RANA گفت...

TO DAGHIGHAN MIDONI CHETE
YE NORI TO VOJODET HAST
MISHE KENAR GOZASHT
BE KHODA MISHE\
MIDONAM
LAMAZHAB
KHODERZAII HAM BAD DARDIE VALI MISHE
BAYAD HAMEYE AVAMEL RO KENAR BEZARIO AZ HAME MOHEMTAR INKE OMIDVAR BASHIO BE KHODA TAVAKOL KONU