ایرانی چیست؟


ایرانی در ایران امروز را با دو خصیصه می توان تعریف کرد. تنها با دو خصیصه.
ناآگاه و عقده ای.
شاکله این جامعه، پی و پایه با اسکلت و ستون بندی آن، از نا آگاهی ست. دقیقاً این کلمه، "ناآگاهی".
آدم هایش، آدم ها!
آدم های این جامعه، کشاورز روستایی، دکتر شهر نشین، هنرمند، راننده تاکسی، قاضی، کاسب و تاجر، کارمند طبقه متوسط، رفتگر، معلم (خصوصاً معلم) و حتی دانشجو! نادان و ناآگاه اند.
کافی است زبان باز کنند و حرف بزنند، یا با حرکات و رفتار و اعمال شان پیامی از خود به دنیا ساطع کند تا بوی گند بی خبری و فاقد اطلاع بودن شان بلند شود.
و همینطور،
بدون استثنایی، صد در صد انسان هایی که در جامعه ایران زندگی می کنند، عقده ای اند. فرقی نمی کند همسایه ات باشد، رهگذری که در خیابان از کنار تو می گذرد یا کسی که چند صد کیلومتر دورتر از تو در نقطه ای دیگر از این دیار در خانه اش نشسته و چای می نوشد، می توانی مطمئن باشی که عقده ای ست.
کافی است به ایشان بگویی "هی! بالای چشم ات ابروست" تا مثل یک دشمن با تو برخورد کنند، کینه ات را به دل بگیرند و تا روز جبرانش آن را زنده نگه دارند.
آدم های این جامعه سرشار از عقده اند و در راس آن "عقده حقارت".
آری! ایرانی در ایران امروز را با دو خصیصه می توان تعریف کرد.
ناآگاه و عقده ای.