از پشت شیشه ی تاکسی های شهر

مامور شهرداري به طرف فروشنده دوره گرد مي دود. فروشنده دوره گرد بساطي پهن شده بر زمين دارد. افغان به نظر مي رسد. همه را به سرعت جمع مي کند، مي کند کوله باري و مي اندازد به پشت؛ مي خواهد بدود که مي فهمد ديگر دير شده،
مامور شهرداري او را گرفته. از پشت. با يک دست. دستاني که چنگ انداخته به بغچه بارش. او را گرفته و غروري در نگاهش است که انسان را به ياد شاهان گذشته بعد فتح نبردهاي سخت مي‌اندازد؛ چشمان کريستف کلمب به هنگام کشف قاره اي جديد خضوع بيشتري داشت.
از او بپرس که براي چه چنين مي کند تا ببيني چطور دم از کمال قانوني مي زند که تلاشي براي کاميابي به چند ريال را تکدي گري مي خواند و عمل به آن را نادرست و خلاف معيارهاي جامعه اي درست. تازه اگر اين شرافت را در خود حس کند که بايد به افراد همين جامعه پاسخگو باشد؛ و هيچ به اين نمي انديشد که چرا در اين جامعه ي درست و پشتيباني آن قانون کمال يافته، کسي و کساني به فکر تکدي گري،
در درازاي روز داد زدن و ايستادن، نظر ديگران را به خود و احياناً خرده اجناسي بر زمين چيده شده يا شاخه گل هايي که در دستاني کوچکي به آغوش کشيده شده، جلب کردن؛ ننگِ نام دريوزگي و گدايي را براي خود خريدن؛ ترحم ديگران را به خاطر سکه اي تحمل کردن؛ دعا کردن براي عبور رهگذري مهربان و يا ساده، و .. و.. و .. ؛
هستند.

پ. چرا کساني هستند که تکدي گري مي کنند؟


مفهوم مسخره ای به نام نوروز

سال نو؛ مشخص کردن يه مرز، قرار دادن روزهايي در يه قفسه به اسم گذشته و چند تا روز ديگه به اسم آينده.
آينده؟!
آره، جذابه... چون گنگِ و نامعلوم و انسان اميد رو دوست داره...
نوروز، عمو نوروز، حاجي فيروز، يه دعاي شکسته، سفره ي مسخره اي که به هفت تا سين اش مي‌نازه، دم از هويت ميزنه و صداش رو هم در نمياره که روزي جمال و کمالش رو با هفت تا شين تعريف مي‌کرده، فردا قراره چه رنگي به خودت بگيري بي هويتِ مسخره ؟ ...
جشن، تبريک، شادي، خوشي(؟!)...
آدم‌ها..(#پوسخند با يه خنده کوتاه#)، تب و تاب يه شروع جديد، هول وُ ولاي نو شدن و تازگي، دماغي که تحت تاثير چشم و گوشه و تعفن عفونتِ زخم هاي قديمي که با گذشتن از يه ثانيه خوب نميشه رو حس نميکنه...
صبح روز تحويل سال رفتم تا براي جمع و جور کردن غرفه ي نمايشگاه به رامين کمک کنم. دو ساعت قبل لحظه سال تحويل رسيدم خونه. با خودم گفتم حمام کنم؛ قراره سال نو بشه و من يه هفته -تمام وقت- تو نمايشگاه بودم، تو اين مدت حتي يه دوش نگرفتم.
چقدر مسخره بود..... حتماً بايد تميز و مرتب وارد سال نو بشم؟! که چي؟ چه فرقي مي‌کنه! يه لحظه رو مبنا قرار بده و يه اپسلوم قبل تا يه اپسلوم بعد اون رو تغيير ايجاد کن..بعد کلي هياهو و اون همه بازي و اطوار و ادا...
خيلي بي معنيه. خيلي.
من چرا بايد باشم جزو اين جريان حماقت؟
به عمد استحمام نکردم؛ لباس هام بوي عرق ميداد؛ موهاي سر و صورتم به طرز وحشتناکي بلند و بهم ريخته بود؛ به ياد سال هاي بچگي افتادم که عيد مي شد و من با خودم ميگفتم که از امسال ديگه خود ارضـايي نکنم ولي مگه مي شد! يه روز، دو روز و بعد چند روز دوباره اين کار رو ميکردم و اين جريانات باعث آزار روحم مي شد. لحظه تحويل سال تو اينترنت مشغول دانلود عکس هاي سـ-کـ-سي بودم؛ تو سيزده روز تعطيلات عيد هم بالاي پونزده بار خود ار ضـايي کردم.

پ. امسال خصوصاً با اين دو بخش (دانلود عکس ..و پونزده بار خودار...) يکي از فوقالعاده ترين عيد هاي زندگيم بود.


میگم که نگن فلانی خر بود!

اولين تيکه؛
اواسط کار دولت محترم و خدمت گزار! نهم طرح هدفمند کردن يارانه ها پيش مياد، اگه بخوايم اين طرح رو تو چند کلمه خلاصه کنيم، اول و آخرش اينه که بهاي سوخت الان با يارانه (سوبسيد اسبق) به ملت داده ميشه و اين در حق قشر کم درآمد ظلمه ( ؟؟!!! ) چرا، چون يارانه با يه درصد مشخص به همه داده ميشه؛ ما بيايم اين يارانه که به همه، فقير و غني داده ميشه رو حذف کنيم و به جاش به اون قشر کم درآمد که يارانه‌اش به شکل تخفيف حذف شده، يارانه اش رو نقداً و به صورت پول بديم که اون دوباره بابت پول آب و برق و گاز دوباره بده به ما!!! ؛ قشر پر درآمد هم خب داره و حق يارانه گرفتن نداره و دست آخر هم، اِي ‌وَل يارانه رو هدفمند کرديم.
تيکه دوم؛
تو اولين لحظات سال نو، مطابق معمول، رهبر جامعه اسلامي مياد تا ملت رو از سخنان پر نفيذ خودش مستفيض کنه و در کمال ناباوري و بر خلاف انتظار که سال مثل هميشه به نام پيغمبري، امامي، خدايي، چيزي نامگذاري مي‌شد، به نام سال اصلاح الگوي مصرف نام گذاري ميشه.....( به قول مسعود شصت چي ،.. به به!...به به!....)
اما سومين تيکه پازل؛
دست به کار شدن اون کهنه يار سران حکومتي در جهت دهي و شستشوي عقايد مردم، صدا و سيما.
در يک برنامه مثل اخبار ساعت نوزده، در برنامه اي سفارشي مثل مجله بخش خبري و به دست اون خايـ‌مال هاي شرافت فروش باشگاه خبرنگاران جوان گزارشي تهيه ميشه که وزير نيرو مياد هي دم از قيمت بالاي بهاي سوخت و انرژي تو جهان و پايين تو ايران ميزنه، اين وسط هم يه چند نفر باهاشون مصاحبه ميشه که اون ور آب بودن و همشون ميگن ايراني ها اصراف ميکن و فکر ميکنم دليل اصليش قيمت پايين سوخته و چند نفر از همين هم وطن هاي عزيز که واقعاً اعتراض دارن به شيوه مصرف انرژي تو کشور و راه برخورد و درست شدن همه چي رو تو گرون شدن قيمت انرژِي ميدونن.

پ1. يعني قبول کنيم که هدف فقط فرهنگ سازي در جهت تصحيح شيوه مصرف براي بهتر شدن ايران و زندگي مردم ايرانه؟
پ2.نه؛ من به صداقتـتون شک دارم؟
پ 3. کيـر خوردين. خر خودتونين.